23/08/2024
#بمناسبت روز طبیب !
#چرا درافغانستان داکترنشویم؟
#امیدوارم رهنمایی کوچکی باشد برای جلوگیری از داکترشدن عزیزان!
اینجا موضوع Burnout یا "استهلاک وظیفوی" به شکل شدیدش وجوددارد. استهلاک وظیفوی سه مولفه دارد یا ساده بگویم داکتر در مثلثی گیر میماند که سه ضلع فولادین وزرهی دارد، هرقدر میکنی ازین مثلث بیرون شده نمیتوانی.
ضلع اول تشويش شدید وسترس مزمن chronic stress, ضلع دوم، فرسودگی جسمی یا physical exhaustion وضلع سوم emotional detachment یا ازدست دادن پیوندهای عاطفی است.
کمی تشریح میکنم:-
از مسیر سترس فاکولته الی تخصص وفوق تخصص چیزی نمیگم، وقت گیراست. صرف از شفاخانه یاداوآرمیشوم. درافغانستان وقتی تداوی یک مریض راشروع میکنيم، بارها از استرس وترس زیاد وقتی به عملیات خانه داخل شدیم اگر اسهال بودم دفعتاً قبض شدیم، یا اگر قبضیت داشتیم گاهی دفعتا اسهال شدیم، این استرس کارکردن روزمره گی ماشده. من با عجله پس از بیرون شدن ازعملیات طرف تشناب میدوم وده دقیقه درتشناب بسرمیبرم، #پایواز مریض میگوید که داکتر کلانکاربود و عملیات خلاص شد #پیسه درجیبش انداخت دیگه گم شد.
درختم هفته دردیگر کشورها weekend میگویند به جاهای نهایت مقبول وآرام، شرشره آب، سرسبزي، حوض .....میروند وشبی یا ساعاتی را راحت میکنند.
اینجا پس از ۷روز سخت کارکردن یک روز جمعه میاید، نصف روز چرت میزنی کجا بروم بااطفال وفامیل، جایی وجود ندارد، اولا جایی نیست، واگر کدام مکانی هم است وقتی دور میخوری بافامیلت برایت گفته میشه #تو #ناموس داری که درروز جمعه محمدی با زنت اینجا #میایی .
#نمیدانند که این بی ناموس درطول هفته چه روز کشیده است، وهفته پر چشمش خواب راندیده است.
#خلاصه داکترشدن درافغانستان مثل داخل شدن به #یک تونل تنگ وتاریک میمامند. داکتر نی ازآن بیرون شده نمیتواند و نه هم کسی صداو فریاد و ناله اورا میشنود تا به دادش برسد.
اوهر قدر چیغ میزند تا فردی از جامعه دستش رابگیرد، هیچ همزبانی پیدانمیکند.
#مردم فکر میکنند که درداخل تونل سخت مصروف پول جمع کردن است وهیچ وقت ندارد تا بیرون شود.
حالانکه تو فریاد میزنی و دست پا میندازی تا ازین تنگنا کسی بیرونت کند و دستت بگیرد.
دربلاک که زنده گی میکنی دوافروش اپارتمان شخصی دارد، خیاط بهارستان دو آپارتمان دارد، پرزه فروش موتر مالک اپارتمان VIP است، قصاب معروف محله مالک اپارتمان است و یک باغ برای تفریح در قرغه دارد. چون قصاب است ولباس های گوشت پر وخون پرمیپوشد کسی برایش داستان نمیزند.
چون پرزه فروش است و اندکی لباسهای چرک وچروک دار میپوشد گپی نیست. #اما داکتر بخاطر high prestige بودن این وظیفه وقتی لباس تمیزتر و منظم تری میپوشد ولو از خانه کرایی بیرون میشود همه برایش داستان میسرایند.
وداکتر که حال سه یا چهاردهه از سالهای جوانی وپرقدرت عمرش گذشته واستهلاک شده، شب وروز در فکر مریض بوده و شبها گوشی مبایل در پهلوی بسترش ومنتظر اینکه مریض خوب شد یا خراب شد.
اگر پنج وقت نماز و چند آیات امیدبخش قرآن نباشد به یقین که Anomic Sucide رخ میدهد.
مفهوم anomic Sucide را کسانی میدانند که همدرد هستیم.....
رونوشت:
Kalid sohil