دنیای من

  • Home
  • دنیای من

دنیای من انسانم آرزوست

درس‌هایی که از زندگی آموخته می‌شود: وقتی شکارچی، همنوع خود را می‌بلعد؛ سناریوی «بخور یا خورده شو» را به تصویر می‌کشد.در ...
02/09/2025

درس‌هایی که از زندگی آموخته می‌شود: وقتی شکارچی، همنوع خود را می‌بلعد؛ سناریوی «بخور یا خورده شو» را به تصویر می‌کشد.

در دشت‌های وحشی آفریقا، بقا با ضربات قلم‌مو - دندان‌ها، چنگال‌ها و خون - ترسیم شده است. تصویر کفتاری که از لاشه همنوع خود تغذیه می‌کند، صرفاً نمایشی از وحشیگری نیست؛ بلکه آینه‌ای است که برخی از سخت‌ترین حقایق زندگی را منعکس می‌کند.

کفتارها اغلب مورد سوءتفاهم قرار می‌گیرند. آنها با قوانینی بی‌رحمانه اما صادقانه زندگی می‌کنند: قوی‌ترین زنده می‌ماند، ضعیف‌ترین سقوط می‌کند و هیچ چیز هدر نمی‌رود. در این دنیا، وفاداری در برابر گرسنگی خم می‌شود و پیوندها در برابر ندای بی‌وقفه بقا آزمایش می‌شوند. دیدن کفتاری که کفتار دیگری را می‌خورد، شاهد فروپاشی چیزی است که ما، به عنوان انسان، ممکن است برادری بنامیم. با این حال، در طبیعت، این نه خیانت است و نه ظلم - بلکه ضرورت است.

زندگی همیشه مهربان نیست و نوید انصاف را نمی‌دهد. گاهی اوقات، کسانی که از آنها انتظار محافظت داریم، می‌توانند همان کسانی باشند که ما را نابود می‌کنند. گاهی اوقات، کسانی که با آنها می‌خندیم، همان‌هایی هستند که از سقوط ما لذت می‌برند. درس این داستان به طرز نافذی واضح است: جهان همیشه طبق قوانین عشق عمل نمی‌کند، بلکه اغلب طبق قوانین بقا و مزیت عمل می‌کند.

این حقیقت فراتر از قلمرو حیوانات نیز طنین‌انداز می‌شود. در محیط‌های کاری، دوستی‌ها، خانواده‌ها و حتی جوامع، مواقعی وجود دارد که حسادت، طمع و جاه‌طلبی بر وفاداری غلبه می‌کند. ممکن است خود را در محاصره افرادی بیابید که امروز با شما لبخند می‌زنند، اما وقتی بقا، سود یا نفسشان ایجاب کند، در مصرف شما تردید نخواهند کرد.

اما برخلاف کفتارها، انسان‌ها حق انتخاب دارند. ما می‌توانیم بر غریزه بلعیدن خودمان غلبه کنیم. می‌توانیم اتحاد را به جای تخریب، همدلی را به جای خیانت و حمایت را به جای خرابکاری انتخاب کنیم.

نکته اخلاقی داستان
زندگی به ما می‌آموزد که همه کسانی که در کنار شما راه می‌روند، برای شما آرزوی خوبی نمی‌کنند. برخی از آنها به محض اینکه ضعف شما را حس کنند، از آن لذت می‌برند. بنابراین، از روح خود محافظت کنید، از رویاهای خود محافظت کنید و در اعتماد خود عاقلانه رفتار کنید. با این حال، متفاوت بودن را نیز انتخاب کنید - زیرا در حالی که حیوانات ممکن است به غریزه وابسته باشند، ما به وجدان وابسته‌ایم.

محتاط باشید، اما مهربان هم باشید. برای همنوع خود کفتار نشوید.

می‌گویند پادشاهی از شاهان عجم (ایران قدیم) آدم ظالمی بود. دست به مال مردم دراز می‌کرد، ظلم می‌کرد و رعیت (مردم) را بسیار...
26/08/2025

می‌گویند پادشاهی از شاهان عجم (ایران قدیم) آدم ظالمی بود. دست به مال مردم دراز می‌کرد، ظلم می‌کرد و رعیت (مردم) را بسیار آزار می‌داد. کارش به جایی رسید که مردم از ترس و ستم او یا می‌مُردند یا وطن را ترک می‌کردند. وقتی جمعیت کم شد، کشور ضعیف گردید، خزانه خالی شد و دشمنان هم جَری و زورآور شدند

هر که فریاد رس روز مصیبت خواهد
گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش
بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش

وزیرش روزی برای او در شاهنامه می‌خواند، در مورد ضحاک و فریدون. پادشاه پرسید: «چطور شد که فریدون، با اینکه نه مال داشت و نه لشکر، توانست پادشاهی کند؟»
وزیر گفت: «چون مردم با او متحد شدند و حمایتش کردند. اگر مردم گرد کسی جمع شوند، او قدرت می‌گیرد.

همان به که لشکر به جان پروری
که سلطان به لشکر کند سروری

وزیر بعد نصیحت کرد: «ای پادشاه! لشکر و رعیت وقتی گرد تو جمع می‌شوند که با مردم مهربان باشی و به آن‌ها امنیت بدهی. تو نه بخشش داری، نه رحمت؛ پس چرا مردم را از خود می‌رانی؟

نکند جور پیشه سلطانی
که نیاید ز گرگ چوپانی
پادشاهی که طرح ظلم افکند
پای دیوار ملک خویش بکند

اما شاه از این حرف خوشش نیامد، قهر کرد و وزیر را به زندان انداخت.

زیاد طول نکشید که خویشاوندان شاه علیه او شوریدند. همان مردمی که از دست ظلمش پراکنده شده بودند، دور آن‌ها جمع شدند و کمک کردند تا شاه را از تخت پایین آورند و حکومت به دیگری برسد.

پادشاهی کو روا دارد ستم بر زیر دست
دوستدارش روز سختی دشمن زور آورست
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین
زان که شاهنشاه عادل را رعیت لشکرست

سعدی

داستان دزدان و پسر جوانیک دسته دزد عرب بر بالای کوه جا گرفته بودند. راه کاروان‌ها را بسته بودند و مردم و حتی سپاه سلطان ...
23/08/2025

داستان دزدان و پسر جوان

یک دسته دزد عرب بر بالای کوه جا گرفته بودند. راه کاروان‌ها را بسته بودند و مردم و حتی سپاه سلطان از دست آن‌ها عاجز مانده بودند، چون در کوه جای محکم و پناهگاه امن داشتند.

مدتی بزرگان و وزیران نشستند و مشورت کردند که اگر جلو این دزدها گرفته نشود، روز به روز قوی‌تر می‌شوند.
پس وقتی دزدها برای غارت رفته بودند، چند جنگجوی شجاع را فرستادند تا در کوه کمین بگیرند. شب هنگام، دزدها با مال و غنیمت برگشتند، خسته شدند، سلاح را کنار گذاشتند و به خواب رفتند. در همان وقت، مردان شجاع از کمین بیرون آمدند و همه را گرفتند و صبح زود نزد سلطان آوردند.

سلطان دستور داد همه‌شان را بکشند. در میان آن‌ها پسری جوان بود که تازه به سن جوانی رسیده بود. وزیر پای سلطان را بوسید و گفت:
– این پسر هنوز زندگی را درست ندیده، شاید اگر در کنار نیکان بزرگ شود، آدم خوبی شود.

سلطان ناراحت شد و گفت:
– آدمی که ریشه‌اش بد است، فایده ندارد. مثل مار است، اگر بچه‌اش را زنده بگذاری، روزی خطرساز می‌شود. بهتر است نسل این‌ها را از ریشه قطع کنیم.

پر تو نیکان نگیرد هر که بنیادش بدست
تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبدست

ابر اگر آب زندگی بارد
هرگز از شاخ بید بر نخوری
با فرومایه روزگار مبر
کز نی بوریا شکر نخوری

اما وزیر باز شفاعت کرد و گفت:
– شاید در کنار نیکان، خوب شود؛ چون هر کودک پاک به دنیا می‌آید، بعد خانواده یا محیط او را بد می‌سازد.

با بدان یار گشت همسر لوط
خاندان نبوّتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفت و مردم شد

عده‌ای از بزرگان هم از وزیر حمایت کردند. سلطان با اینکه راضی نبود، ولی گفت:
– بخشیدم، اگرچه به مصلحت نمی‌بینم.

دانی که چه گفت زال با رستم گرد
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
دیدیم بسی که آب سرچشمه خرد
چون بیشتر آمد شتر و بار ببرد

آن جوان را در ناز و نعمت بزرگ کردند، به استاد سپردند تا ادب و رفتار نیک بیاموزد. ظاهرش خوب شد، سخن‌گفتنش شیرین شد و همه او را پسندیدند. وزیر به سلطان گفت:
– ببینید، تربیت اثر کرده و این جوان دیگر مثل دزدها نیست.

سلطان خندید و گفت:

عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود

دو سال گذشت. همان پسر دوباره با دزدهای محله همراه شد، وزیر و دو پسرش را کشت، مال‌شان را برد و خودش سردسته دزدان شد.

سلطان با تأسف گفت:
– دیدید؟ از آهن بد شمشیر خوب ساخته نمی‌شود. باران اگر در زمین حاصل‌خیز بیاید، گل و لاله می‌رویاند، اما اگر در زمین شوره ببارد، جز خار و خس چیزی نمی‌روید. نیکی کردن با آدم بد، مثل ظلم کردن به آدم خوب است.

گلستان سعدی
سعدی

مکن کاری که پا بر سنگت آیوجهان با این فراخی تنگت آیوچو فردا نامه خوانان نامه خونندتو وینی نامهٔ خود ننگت آیوباباطاهر
20/08/2025

مکن کاری که پا بر سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو
چو فردا نامه خوانان نامه خونند
تو وینی نامهٔ خود ننگت آیو
باباطاهر

حکایت پادشاه و اسیرشنیدم پادشاهی فرمان داد که یک اسیر را بکشند.بیچاره اسیر وقتی دید هیچ امیدی برای نجات ندارد، شروع کرد ...
19/08/2025

حکایت پادشاه و اسیر

شنیدم پادشاهی فرمان داد که یک اسیر را بکشند.
بیچاره اسیر وقتی دید هیچ امیدی برای نجات ندارد، شروع کرد به دشنام دادن به پادشاه و سخنان بد گفتن.
چنانکه گفته‌اند:
هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید.

وقت ضرورت چو نماند گریز
دست بگیرد سر شمشیر تیز

وقتی انسان ناامید شود، زبانش دراز می‌گردد،
مثل گربه‌ای که مغلوب شده و بر سگ می‌تازد.

پادشاه پرسید: «این اسیر چه می‌گوید؟»
یکی از وزیران نیک‌ نیت گفت:
«ای پادشاه! او آیه‌ی قرآن را می‌خواند:
وَ الْکاظِمینَ الغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ
(یعنی کسانی که خشم خود را فرو می‌برند و مردم را می‌بخشند).»

پادشاه دلش نرم شد و از خون اسیر گذشت.

وزیر دیگری که دشمن آن وزیر بود، گفت:
«ای پادشاه! شایسته نیست که ما در دربار جز راستی سخن بگوییم. این اسیر در حقیقت دشنام داد و سخنان زشت گفت.»

پادشاه از شنیدن سخن او ناراحت شد و گفت:
«آن دروغ وزیر اول نزد من پسندیده‌تر بود، چون باعث مصلحت و بخشش شد. اما راست تو از روی بدی و دشمنی بود.
خردمندان گفته‌اند:
دروغی که مصلحت داشته باشد بهتر است از راستی که فتنه و آشوب به بار آورد.

هر که شاه آن کند که او گوید
حیف باشد که جز نکو گوید
بر طاق ایوان فریدون نبشته بود
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند و بس
مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت
که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
چو آهنگ رفتن کند جان پاک
چه بر تخت مردن چه بر روی خاک

گلستان سعدی
سعدی

26/07/2025

Address


1001

Telephone

+93781253407

Website

Alerts

Be the first to know and let us send you an email when دنیای من posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

  • Want your practice to be the top-listed Clinic?

Share

Share on Facebook Share on Twitter Share on LinkedIn
Share on Pinterest Share on Reddit Share via Email
Share on WhatsApp Share on Instagram Share on Telegram