گروه مشاوره و روان درمانی همراه سبز

گروه مشاوره و روان درمانی همراه سبز گروه مشاوران همراه سبز تعدادی از متخصصین رشته روان شنا?

خدمات گروه مشاوره و روان درمانی همراه سبز محدود به مقوله های زیر نمی باشد و شما می توانید هر روز و هر ساعت با ما تماس بگیرید و سوالات خود را مطرح کنید. لازم به ذکر است که بنا به درخواست شما مشاور خانم و یا آقا حاضر به خدمت هستند.

مشاوره کودکان
مشاوره خانواده ، ازدواج و طلاق
مشاوره در زمینه مسائل فردی از جمله: افسردگی، استرس، نگرانی و تشویش، مشکلات مربوط به روابط اجتماعی، خانوادگی و دوستی
مشاوره شغلی و حرفه ای
مشاوره تحصیلی و آموزشی

شما می توانید همه روزه (بجز یکشنبه ها) از ساعت 8 صبح تا 8 شب با ما تماس بگیرید:
0435935650
0434525615

خدمات مشاوره رواشناسی در بریزبن استرالیا
23/12/2019

خدمات مشاوره رواشناسی در بریزبن استرالیا

دردهای آدمیان نقاط اشتراک زیادی با یکدیگر دارند. با این وجود خودشان از این نقاط اشتراک و شباهت ها خبر ندارند. شاید دردنا...
09/07/2018

دردهای آدمیان نقاط اشتراک زیادی با یکدیگر دارند. با این وجود خودشان از این نقاط اشتراک و شباهت ها خبر ندارند. شاید دردناک ترین بخش های زندگی هر فرد، همان بخش هایی باشند که همواره از دیگران پنهانش کرده است. تکرار این پنهان سازی در طول سالیان، منجر به پیدایش یک «نمی دانم بزرگ» می شود. سایه ی این «نمی دانم بزرگ» به مرور بر تمام توانمندی ها و مهارت های فرد می افتد.

ملاحظات اجتماعی گسترده ای به ما می آموزند که از دردهایمان چیزی به هم نگوییم. به همین منوال نمی آموزیم که شنونده ی خوبی برای دردهای اطرافیانمان باشیم. این دو عامل به روند پنهان سازی دردهای آدمیان دامن می زنند. شاید برای سالیان سال، داستان زندگی ما تحت سیطره ی این «نمی دانم بزرگ» پیش می رود و روز به روز از اطمینان ما برای غلبه بر این دردها کاسته می شود.

در این میان، روان درمانی (مشاوره روانشناسی) تنها فضایی است که به فرد این امکان را می دهد تا -بدون واهمه از قضاوت و یا سرزنش شدن و با اطمینان از اینکه شنونده ی ماهری دارد- بتواند به مرور بخش های پنهان شده و سرکوب شده ی خویش را باز یابد. بازیابی آن خویشتن ماهر و توانمند و بیرون کشیدن مهارت ها و استعدادهای خاص از زیر سایه ی آن «نمی دانم بزرگ» نیازمند زمان است.

#مشاوره #خانواده #روانشناس #تراپی #استرالیا #بریزبین #افسردگی #خودکشی #استرس #روانی #روحی #نگرانی #تشویش

گفت و گویی جالب و دیدنی و آموزنده درباره مشاوره و روان درمانی
09/07/2018

گفت و گویی جالب و دیدنی و آموزنده درباره مشاوره و روان درمانی

بعد از افشای آزار جنسی دانش آموزان توسط یک معلم در مدرسه ای در تهران، یکی از نظراتی که کم‌تر دیده شد این بود که در اجتماع سالم، این معلم در اولین مراحل آگاهی...

هنوز شش ماه نمی شد که سحر ایران را ترک کرده بود و همراه همسر و دخترش آریانا به استرالیا مهاجرت کرده بود. شش ماه پیش وقتی...
30/06/2018

هنوز شش ماه نمی شد که سحر ایران را ترک کرده بود و همراه همسر و دخترش آریانا به استرالیا مهاجرت کرده بود. شش ماه پیش وقتی چند سال انتظار برای انجام کارهای مهاجرت و ویزایشان تمام شد، خیلی خوشحال بود. بی صبرانه منتظر روزهای بهتری بود که همیشه در ذهن پرورانده بود. اما این شش ماه جور دیگری پیش رفت. انگار خیلی چیزها را پیش بینی نکرده بود. نگرانی های بسیاری زندگی روزمره اش را اشباع کرده بودند. گاهی روزها احساس می کرد میان اندیشه های نه چندان دلچسبی غرق شده است. از سویی دلش برای خانواده و دوستانی که هر روز در ایران به نوعی دلگرمی اش بودند تنگ می شد و از سویی نگرانی های مالی، یافتن کار و تجارب ریز و درشت عجیب روزمره نیز برایش انبوهی از ابهامات را به وجود آورده بود. دوست های تازه ای پیدا کرده بود اما هیچ وقت حس نکرده بود که این دوست ها بتوانند جای کسی را برایش پر کنند. گاهی انگار از تصمیم مهاجرتش پشیمان می شد. شب ها خوب نمی خوابید. شوهرش نیز گاهی بیش از حد الکل مصرف می کرد و همین موضوع نیز بیشتر نگرانش می کرد. مشاجراتش با همسرش بیشتر شده بود و مطمئن بود این شرایط برای دخترش نیز مطلوب نیستند. پیدا کردن مشاوری که بتواند به نگرانی هایش گوش دهد و شاید بتواند به او کمک کند تا برنامه ها و افکارش را منظم کند نیز کار آسانی نبود. سحر بالاخره مشاوری پیدا کرد تا با هم بتوانند «روش هایی برای مقاومت و تحمل مشکلات» پیدا کنند. جالب تر اینجا بود که تمام این روش ها بر اساس داشته ها و توانمندی های خود سحر توسعه پیدا کردند. اما چند جلسه مشاوره با یک مشاور باتجربه به انسجام فکرها و برنامه هایش منجر شد و همینطور دریافت که تا همین حالا هم مهارت های ریز و درشتی را به کار گرفته بوده که خودش نیز تا امروز نسبت به آنها بی توجه بوده است. سحر حالا حتی خودش را، مهارت ها، دانسته ها و توانمندی هایش را نیز بیشتر می شناخت.
Peyman:
#مشاوره #خانواده #روانشناس #زنان #تراپی #استرالیا #بریزبین #افسردگی #خودکشی #کمک #مهاجرت #استرس #روانی #روحی #ایران #نگرانی #تشویش

مرجان و نیما سه سال بود که با هم آشنا شده بودند و حدود دو سال که با هم ازدواج کرده بودند. اما اوضاع روز به روز بدتر می ش...
29/06/2018

مرجان و نیما سه سال بود که با هم آشنا شده بودند و حدود دو سال که با هم ازدواج کرده بودند. اما اوضاع روز به روز بدتر می شد. هر دو آنها هر روز گوشی های همدیگر را چک می کردند. هربار که مرجان کمی دیرتر به خانه بر می گشت و یا تلفنی با یکی از دوستانش صحبت می کرد، نیما به او مشکوک می شد و سوال و جوابش می کرد. از همین جرقه ها بارها میانشان بحث و جدل شده بود و در حین این مشاجرات حرف های زننده ای بهم گفته بودند. مرجان احساس می کرد دیگر علاقه ی سالهای قبل را نسبت به نیما ندارد. نیما هم کم کم دیرتر از سر کار بر می گشت و همین برای مرجان نیز نگران کننده بود. مرجان فکر می کرد هنوز جوان است و اگر طلاق بگیرد شاید برایش بهتر باشد. اما از سویی هرگز نمی توانست به این راحتی ها از نیما و تمام خاطرات خوبی که با هم داشتند نیز بگذرد. حتی نمی دانست چطور برای دیگران روند عجیبی را که این چند ماهه اخیر رابطه او و نیما را خراب کرده بود توضیح بدهد. از طلاق خوشش نمی آمد. باور داشت که می توانند با هم دوباره خیلی چیزها را از سر بگیرند. اما هر بار که می خواست با نیما صحبت کند، دوباره بحثشان به جار و جنجال و محکوم کردن یکدیگر می کشید.
یک روز صبح تصمیم گرفت با مشاور روانشناسی که یکی از دوستانش به او معرفی کرده بود تماس بگیرد و اولین قرار ملاقات را گذاشت. این موضوع را به نیما گفت و خودش برای اولین جلسه رفت. پیش از جلسه دوم، مشاور با نیما تماس گرفت و از او دعوت کرد تا در جلسه ی بعدی شرکت کند. نیما و مرجان پس از همان جلسه ی دوم، با کمک مشاورشان هدفشان را از مشاوره اینطور روی کاغذی نوشتند: «ما باور داریم که به عنوان دو انسان مسئول در قبال زندگی مشترکمان، می توانیم از نمونه های اوقاتی که با هم رابطه ی خوبی داشته ایم و از آن لذت برده ایم درس بگیریم و دوباره به سمت یک رابطه ی سالم حرکت کنیم.»
نیما و مرجان چهار ماه، هر هفته پیش مشاورشان رفتند. حالا هم که شش ماه از آن روزها گذشته و نیما و مرجان موفق شدند زندگی مشترکشان را از شر «بدبینی و شک» نجات بدهند، ماهی یک بار به مشاورشان سر می زنند و موفقیت های ماهانه شان را مرور می کنند.
Peyman:
#مشاوره #خانواده #روانشناس #زنان #تراپی #افسردگی #خودکشی #مهاجرت #استرس #روانی #روحی #ایران #نگرانی

چند ماه اخیر همه چیز در خانه یاشار به هم ریخته بود. مشاجره های میان پدر و مادرش تمامی نداشت. برادر بزرگترش از خانه بیرون...
29/06/2018

چند ماه اخیر همه چیز در خانه یاشار به هم ریخته بود. مشاجره های میان پدر و مادرش تمامی نداشت. برادر بزرگترش از خانه بیرون رفته بود و گفته بود دیگر بر نمی گردد. خواهرش که چند سال پیش ازدواج کرده بود و دیگر کمتر به آنها سر می زد. حالا یاشار مانده بود و ماجراهای تمامی ناپذیر خانه. یاشار در مدرسه نیز آرامش نداشت. هر روز یکی از معلمین به شکلی از او گله می کرد و یا از کلاس بیرونش می کرد. وضعیت نمره های یاشار روز به روز بدتر می شد. چند بار که به خانه ی همکلاسی هایش رفته بود و روابط میان افراد خانواده های آنها را دیده بود، حسرت خورده بود که چرا خانواده ی خودش اینچنین نیست. یاشار می دانست که نگرانی و استرس بزرگترین مشکلات حاضر در خانواده اش هستند.
یاشار بالاخره یک بار موفق شد عزمش را جزم کند و با یکی از معلم های مدرسه که با او نزدیک تر بود درد دل کند. همین درد دل منجر به این شد که معلم یاشار او را با یک مشاور روانشناس آشنا کند. یاشار و مشاورش چند جلسه در مدرسه داشتند و بعد مشاور یاشار از پدر و مادرش نیز دعوت کرد تا در جلسات شرکت کنند و از آن به بعد جلسات به خارج از مدرسه و دفتر کار مشاور انتقال یافت. پدر یاشار در دو جلسه نخست شرکت نکرد. با این وجود حضور مادر یاشار در جلسات برای همه آنها مفید بود. آنها موفق شدند قدم های مهمی برای کم کردن نقش استرس در زندگی یاشار بردارند. با دیدن پیشرفت ها، پدر یاشار نیز به مرور به این جلسات پیوست. یاشار حالا پس از سه ماه روش های کارآمدی برای مقابله با استرس و نگرانی در اختیار داشت و اوضاع نمراتش در مدرسه بهبود یافته بود. شدت مشاجرات پدر و مادرش نیز به شدت کم شده بود و آنها نیز روش هایی برای مهار عصبانیت و مشاجرات داشتند.
#مشاوره #خانواده #روانشناس #زنان #تراپی #افسردگی #خودکشی #استرس #روانی #روحی #ایران #نگرانی #تشویش

چند ماه اخیر همه چیز در خانه یاشار به هم ریخته بود. مشاجره های میان پدر و مادرش تمامی نداشت. برادر بزرگترش از خانه بیرون...
29/06/2018

چند ماه اخیر همه چیز در خانه یاشار به هم ریخته بود. مشاجره های میان پدر و مادرش تمامی نداشت. برادر بزرگترش از خانه بیرون رفته بود و گفته بود دیگر بر نمی گردد. خواهرش که چند سال پیش ازدواج کرده بود و دیگر کمتر به آنها سر می زد. حالا یاشار مانده بود و ماجراهای تمامی ناپذیر خانه. یاشار در مدرسه نیز آرامش نداشت. هر روز یکی از معلمین به شکلی از او گله می کرد و یا از کلاس بیرونش می کرد. وضعیت نمره های یاشار روز به روز بدتر می شد. چند بار که به خانه ی همکلاسی هایش رفته بود و روابط میان افراد خانواده های آنها را دیده بود، حسرت خورده بود که چرا خانواده ی خودش اینچنین نیست. یاشار می دانست که نگرانی و استرس بزرگترین مشکلات حاضر در خانواده اش هستند. یاشار بالاخره یک بار موفق شد عزمش را جزم کند و با یکی از معلم های مدرسه که با او نزدیک تر بود درد دل کند. همین درد دل منجر به این شد که معلم یاشار او را با یک مشاور روانشناس آشنا کند. یاشار و مشاورش چند جلسه در مدرسه داشتند و بعد مشاور یاشار از پدر و مادرش نیز دعوت کرد تا در جلسات شرکت کنند و از آن به بعد جلسات به خارج از مدرسه و دفتر کار مشاور انتقال یافت. پدر یاشار در دو جلسه نخست شرکت نکرد. با این وجود حضور مادر یاشار در جلسات برای همه آنها مفید بود. آنها موفق شدند قدم های مهمی برای کم کردن نقش استرس در زندگی یاشار بردارند. با دیدن پیشرفت ها، پدر یاشار نیز به مرور به این جلسات پیوست. یاشار حالا پس از سه ماه روش های کارآمدی برای مقابله با استرس و نگرانی در اختیار داشت و اوضاع نمراتش در مدرسه بهبود یافته بود. شدت مشاجرات پدر و مادرش نیز به شدت کم شده بود و آنها نیز روش هایی برای مهار عصبانیت و مشاجرات داشتند.

#بریزبن

سارا خودش هم درست نمی دانست افسردگی چطور تمام زندگی اش را فراگرفت. پیش از اینکه تصمیم بگیرد رابطه اش را با آرمان به هم ب...
29/06/2018

سارا خودش هم درست نمی دانست افسردگی چطور تمام زندگی اش را فراگرفت. پیش از اینکه تصمیم بگیرد رابطه اش را با آرمان به هم بزند، یقین داشت که می تواند به تنهایی ادامه بدهد. حتی گاهی فکر می کرد شاید دوست بهتری پیدا کند و یا اینکه اصلا چه نیازی به داشتن یک دوست پسر هست. اما ماجرا طور دیگری پیش رفت. آرمان دائم با او تماس می گرفت و هر بار سارا بیشتر از کاری که کرده بود ناراحت می شد. احساس شرم و گناه می کرد. دلش برای آرمان می سوخت اما هرگز دلش نمی خواست دوباره با او باشد. اعصابش که خرد بود، دائم ماجرایهای کوچک و بزرگ دیگر هم پیش می آمد. روزها و شب ها می گذشت و افکار پریشان سارا را در خود فرو می برد. احساس تنهایی بیشتر و بیشتر می شد. میلی به غذا خوردن و یا بیرون رفتن با دوستان قدیمی اش نداشت. نمراتش به شدت افت کرده بود. دیگر حوصله ی حرف زدن با مادر و پدرش را هم نداشت.
چند ماه بعد، درست وقتی به نظر می رسید اوضاع کاملا از دست سارا در رفته است، دوستش مینا او را به مشاوری معرفی کرد. سارا مطمئن نبود که آیا این جلسات مشاوره برایش فایده ای خواهد داشت. یادش هست، خانم مشاورش در پایان نخستین جلسه شان به او گفت: «سارا! همین که امروز تصمیم گرفتی برای مبارزه با افسردگی که تمام زندگیت را فرا گرفته پیش من بیایی و با هم گفتگو کنیم، خودش نشانی است از میل درونی و توان تو برای مبارزه با افسردگی».
چند هفته بعد، سارا احساسی کاملا بهتر نسبت به زندگی داشت. عادات تازه ای پیش رو گرفته بود و بیشتر با اطرافیانش حرف می زد و می خندید.
Peyman:
#مشاوره #روابط #رابطه #عشق #خانواده #روانشناس #زنان #تراپی #استرالیا #بریزبین #افسردگی #خودکشی #کمک #مهاجرت #استرس #روانی #روحی #ایران #

 #مشاوره  #سواستفاده    #آزار    #خانواده        #روانشناس        #زنان    #تراپی    #استرالیا  #بریزبین    #افسردگی  #خ...
29/06/2018

#مشاوره #سواستفاده #آزار #خانواده #روانشناس #زنان #تراپی #استرالیا #بریزبین #افسردگی #خودکشی #کمک #مهاجرت #استرس #روانی #روحی #ایران #نوجوانان

تحقیقات نشان داده است که هم کودکان و هم زنان بیشترین حجم سوءاستفاده های جسمی و جنسی را از نزدیکان خویش تحمل می کنند. این...
29/06/2018

تحقیقات نشان داده است که هم کودکان و هم زنان بیشترین حجم سوءاستفاده های جسمی و جنسی را از نزدیکان خویش تحمل می کنند. این مجموعه عکس-داستان نمونه ای است از صدها مورد آزار و اذیت جسمی و روحی که ممکن است در یک خانواده برای زنان و کودکان رخ دهد.

شما می توانید جهت هر گونه گفت و گو درباره مشکلاتی از این قبیل و یافتن راه حل هایی که به شما در بهبود شرایط زندگی تان یاری رساند ، با ما تماس بگیرید.

*** حتما عکس ها و زیرنوشته ها را از عکس شماره یک ببینید. ***
این عکس ها توسط یک عکاس که برای پروژه ی عکاسی اش ، رضایت این خانواده را جلب کرده بود که گاهی به منزلشان برود و از آنها و زندگی روزمره شان عکس بگیرد ، تنظیم شده اند.

15/06/2016

بعنوان یک مشاور روانشناس ، طی سالهای اخیر بارها به این پرسش برخورده ام که: «پس شما به مردم مشاوره میدید که توی زندگیشون چیکار کنند؟» و هرباره پاسخ من به این پرسش منفی بوده است. سعی داشته ام توضیح دهم و برای فرد پرسشگر روشن کنم که: «خیر. شخصا بعنوان یک مشاور خود را در مقامی نمی بینم که برای زندگی دیگر افراد راهکار و راه حل و یا "روش درست زندگی" ارائه کنم. بهترین و ارجح ترین راهکارها برای حل مشکلات زندگی افراد، در وجود خودشان نهفته است. من بعنوان یک مشاور تمام تلاشم را می کنم تا به همیاری هر فرد، توانمندی های درونی و نهفته اش را، تخصص فردی اش را برای پیش گرفتن روش هایی که برای حل مشکلات می تواند از آنها استفاده کند، بیابیم. نقش و موضع من در فرایند مشاوره به مانند یک تسهیل کننده و فراهم کننده ی بستر مناسبی در جهت خودسازی فرد است. من چیزی نمی سازم. این خود فرد است که طی این فرایند به نوسازی و بنا کردن "خودی تازه" مشغول می شود». واکنش افراد به این توضیحات متفاوت و گوناگون بوده است. با این وجود آنچه بیشتر به ذهن من آمده این بوده که اغلب پرسشگران، نسبت به فرایند مشاوره خوش بین نیستند چرا که دکتر روانشناس را با پزشک در یک موقعیت نسبت به عارضه ی خود قرار می دهند. بیشتر مردم در زمان مراجعه به مشاور روانشناس درگیر همان نگاهی هستند که در زمان مراجعه به یک پزشک در پیش می گیرند (چرایی این پدیده نیاز به توضیحات بیشتری دارد). افراد با یک مشکل خاص مثل سرماخوردگی، شکستگی استخوان، درد کمر و ... به پزشک مراجعه می کنند و در اغلب موارد پس از توضیحی کوتاه درباره مشکلشان، راهکارهایی از پزشک دریافت می کنند و داروهایی می گیرند و یا در برخی مواقع جراحی صورت می گیرد. اما ما بعنوان یک دسته از انسان ها در این مقطع تاریخی، اصولا یک نکته را در مرور زمان فراموش کرده ایم. حتی جاییکه به یک پزشک مراجعه می کنیم و از یک درد فیزیکی رنج می بریم، در بسیاری موارد این بدن ماست که در برابر عارضه مقاومت می کند، می جنگد و پیروز می شود. بواقع هر روز و هر لحظه بدن ما در حال این مقاومت و خودسازی است. راهکارهای پزشک، داروهایش، حتی گاهی عمل جراحی که انجام می شود در راستای این امر است که بستری را برای بدن ما فراهم کند تا بتواند به خودی خود در برابر مشکل مقاومت کند و بر آن چیره شود. در واقع این جمله که: «پزشک یا دکترم حال مرا خوب کرد ... یا مشکلم را برطرف کرد» صحت چندانی ندارد و بیشتر یک استعاره ی اجتماعی تاریخی بوده است که کم کم در اذهان عمومی شکل واقعیت به خود گرفته است و البته خیلی ها نیز که از این استعاره سود می جسته اند از آن بهره برداری کرده اند. با این حال چه چیز باعث می شود که وقتی برای یک شکستگی ساده ی استخوان، به بدنمان دو ماه فرصت مبارزه می دهیم، برای حل مشکلات روحی و بزرگ زندگیمان از مشاور روانشناس توقع داریم طی یک یا دو جلسه به ما راهکار ارائه کند. به پاسخ اولیه ام باز میگردم: «... نقش و موضع من در فرایند مشاوره به مانند یک تسهیل کننده و فراهم کننده ی بستر مناسبی در جهت خودسازی فرد است. من چیزی نمی سازم. این خود فرد است که طی این فرایند به نوسازی و بنا کردن "خودی تازه" مشغول می شود». پزشک استخوان شکسته ی شما را گچ می گیرد و این بدن شماست که با بستری که پزشک برایش فراهم کرده به مرور استخوان شکسته را ترمیم می کند تا پس از چند هفته یا چند ماه بهبودی نسبی حاصل شود. فرایند مشاوره نیز فراهم کردن بستری است برای فعال سازی توان نهفته ی شما، توانمندی های از یاد رفته و مهارتهایی که در اختیار دارید.
پیمان آب خضر

در فضای روان درمانی و مشاوره اتفاقات ریز و درشتی  در لایه های مختلف در حال رخ دادن هستند. به اشتراک گذاشتن دردهایمان، ان...
01/11/2015

در فضای روان درمانی و مشاوره اتفاقات ریز و درشتی در لایه های مختلف در حال رخ دادن هستند. به اشتراک گذاشتن دردهایمان، اندیشه ها و احساساتی را بصورت کلمات و جملات برای نخستین بار بیان نمودن ... همه و همه در اولین قدم شرایطی را فراهم می کنند که تصویر تازه ای از خویش در برابر مشکل داشته باشیم. تصویری که اقدامات و رویکردهای تازه ای می طلبد؛ رویکردها و اقدامات تازه ای که کیفیت های متفاوتی از ما را در زندگی به ظهور می کشانند.

Address

132 Latrobe Terrace
Camp Hill, QLD
4064

Website

Alerts

Be the first to know and let us send you an email when گروه مشاوره و روان درمانی همراه سبز posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

Share

Share on Facebook Share on Twitter Share on LinkedIn
Share on Pinterest Share on Reddit Share via Email
Share on WhatsApp Share on Instagram Share on Telegram